قاعده سوم کاينات
شيوانا استاد معرفت از کوچه اي مي گذشت.پسر جواني را ديد که روي تخته سنگي نشسته و غمگين وافسرده چوبي در دست گرفته و با خاک بازي مي کند.
کنارش نشست و دستي روي شانه هاي پسرک زد و گفت:" وقتي يک جوان غمگين است زمين و آسمان بايد از خودخجالت بکشد!؟
(بقیه داستان در ادامه مطلب)
برچسبها: قاعده سوم کاينات , داستان شیوانا ,
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد